پس از تولد

زندگی راهیست/از به دنیا آمدن تا مرگ/شاید مرگ هم راهیست

پس از تولد

زندگی راهیست/از به دنیا آمدن تا مرگ/شاید مرگ هم راهیست

برگشته‌ام که بنویسم.

دیشب داشتم به بهترین اتفاق سال 95 فکر میکردم و همینطور نیومده داشتم از تجربه کردنش لذت می‌بردم که یهو یه فکر بد اومد تو ذهنم. که البته اتفاق افتادنش هم ممکن هست و هم با احتمال بالا حتمی.

 بعد حالم گرفته شد،

 بعد اشک‌هام سرازیر شدند،

 بعد بی‌اعصاب درونم تشر زد که: «احمق جان داری واسه اتفاقی که نیوفتاده گریه می‌کنی؟!» 

 بعد سهل‌گیر درونم گفت: «ولش کن بذار گریه کنم، خیلی وقته واسه خودم گریه نکردم.»

 بعد سرزنشگر درونم اومد گفت: « آره آره از بهمن واسه خودت گریه نکردی، خاک تو سرت! »

 بعد با اینکه باز هم هیچ فرشته‌ای با چوب جادوش پیدا نشد تا اجی مجی کنه و اون وقت «بشه که همه چیز رو با هم داشت»، به نتیجه‌ رسیدم که من همیشه دفعه قبلی که گریه کردم بهمن بوده و همیشه هم تو همین تیر بوده که دوباره گریه کردم.

 بعد دایه مهربون‌تر از مادر درونم گفت: «نعیمه جانم باید از این به بعد با خودت مهربون‌تر باشی. باید بعضی وقت‌ها واسه خودت گریه کنی.» ،

 بعد وحشی اصیل درونم دراومد که: «وقتی غم و غصه داری باس گریه کنی، ولی آدم که واسه یه مشت فکر و خیال واهی که گریه نمی‌کنه!»،

 بعد منطق تحصیل کرده درونم برگشت گفت که: «حق کاملاً با شماست ولیکن ...»،

 بعد من دیدم که ساعت از چهار و نیم هم گذشته و تا این‌ها بخوان پای توافق رو امضا کنند، حداقل دوازده سال طول می‌کشه، واسه همین پشتم رو کردم بهشون و خوابیدم!

.

.

ولی تا بعد از ساعت هفت صبح خوابم نبرد.



+ «بعد از حدود یک سال ننوشتن» نوشت:  یه مدتی بود که مغزم جوش آورده بود و فقط سوت می‌کشید، بعد مغزم شروع کرد به نوشتن ولی دست‌هام نمی‌نوشتن، بعد دست‌هام هم نوشتن ولی هیچ‌جا هیچ‌چیز منتشر نشد، بعد مغزم به احترام من سکوت کرد. بعد رفتم به عمق. بعد شروع کردم به خواب دیدن. خواب‌های عمیق و پیچیده! خواب‌هایی که برای مشکلات قبلی راه‌حل داشتن، خواب‌هایی که مسیر آینده رو روشن می‌کردن و خواب‌هایی که انقدر پیچیده بودن که برای تحلیلشون نیاز داشتم که یه خواب دیگه ببینم. بعد همه چی رو انداختم زمین و دویدم تا واسه چند روز مغزم هوا بخوره. بعد از مغزم خواهش کردم تا دوباره بنویسه ولی تو دو ماهه اخیر هرچی تلاش کرده بیشتر از سه چهار خط کپشن‌های عکس‌های اینستا نتیجه‌ای نداشته. مغزم به اینترنت ایران وصله و خب طول می‌کشه تا لود بشه ولی فک کنم دیشب بالاخره استارت زد و روشن شد.


میخوام دوباره بنویسم و بخونم. پس اگه هرجایی هر چیزی می‌نویسید بهم خبر بدید تا بخونمتون.

نظرات 2 + ارسال نظر
ایران دخت دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:12 ق.ظ http://DELNEVESHTEHAYEDELEMAN.BLOGSKY.COM

من اینجا می نویسم بقیه دوستانم هم هستن خوشحال میشیم بیاید.

ایران دخت دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:13 ق.ظ http://DELNEVESHTEHAYEDELEMAN.BLOGSKY.COM

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد